امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره

شیرینی زندگی ما

واکسن

1391/8/21 19:21
نویسنده : مامان،بابا
619 بازدید
اشتراک گذاری

امیرحسین رو امروز برای واکسن بردیم خانه بهداشت. وقتی واکسن رو به پای چپ اش زدن اونقدر گریه کرد که مامانم یک لحظه فکر کرد صداش در نمی یاد و از ترسش رفت بیرون اتاق ولی من موندم و پای شما رو محکم گرفته بودم تا تکون ندی. داشتی آروم می شدی که اون آمپول رو زدن به اون یکی پات دوباره صدات بلند شد ولی زود آروم شدی. تازه داشت دوباره خنده به صورتت برمی گشت که دو قطره واکسن فلج اطفال رو ریختند تو دهنت، از تلخی آن چهره ات در هم رفت.

وقتی آوردیمت خونه تا 2 ساعت آروم بودی انگار هنوز واکسن عمل نکرده بود ولی بعد دو ساعت هر کاری کردیم آروم نمی شدی تا یک ساعت همش یا بغل من بودی یا بغل مامان جون(مادربزرگ ) دیگه گذاشتیمت تو کریرو از تکون های اون آروم شدی. هر چهار ساعت هم قطره استامینوفن باید بهت بدیم تا فردا ایشالا زودتر خوب شی، پسر گلم زود خوب شو مادر تحمل گریه ها و ناله هاتو نداره.

واکسن دو ماهگی

پیوست: این عکس بعد از امدن به خونه گرفته شده، هنوز انگار واکسن عمل نکرده، پاهات رو بستیم تا با تکون هاش دردت بیشتر نشه.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)