پسرم بزرگ شد، رفت
و درست در آستانه تولد دوسالگی، پسرک ما از شیر گرفته شد. بر خلاف گفته اطرافیان زیاد در این زمینه اذیت نشدم. البته امیرحسین بی تابی می کرد ولی آنچنان جدی نبود.
دقیقا فردای روز دفاع پروپوزال من این اتفاق رخ داد، دو روز اول یک وعده شیر می خورد. ولی آخرین وعده شیر خوردن امیرحسین مربوط به روز سه شنبه 18شهریور ساعت 5 بعداظهر بود. بعد از اون دو سه بار می گفت "می می" ولی بعد خودش می گفت "دور دور". یعنی بیاندازش دور.
و به این ترتیب امروز آخرین نقطه اتصال جسمی من و پسرک بعد از دو سال و نه ماه به اتمام رسید. 9 ماهی که خون من تغذیه می کرد و دو سالی که از شیرم غذا می خورد و به من وابسته بود و من به او. گمانم این است که پسرک امروز بزرگ شد.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی