امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره

شیرینی زندگی ما

شب های قدر

1392/5/11 2:06
نویسنده : مامان،بابا
227 بازدید
اشتراک گذاری

این اولین سال حضور پسرم در این شب ها کنار ما بود. و من مطابق همیشه هیچ جا نرفتم ، به علت اذیت های امیرحسین. آخه درست چهارشنبه گذشته که از طرف پدرم، مهمون افطاری دانشگاهشون بودیم، سر نماز می رفت و مهر همه رو بر می داشت و یا از پشت چادر خانوم ها رو می گرفت و بلند می شد و کلی اونجا اذیت کرد، همین اتفاق سر افطاری مادربزرگم هم رخ داد و در موقع شام، مجبور شدم امیرحسین رو ببرم بیرون توی خیابون تا توی رستوران داد و بیداد راه نندازه و نتیجه این شد که هر سه شب خونه مامان بودیم و هیچ جایی نرفتیم.

شب سوم امیرحسین کل مراسم رو بیدار بود و قران هم به سر گرفت و بعد درست ساعت 3:30 خوابید و صبح زودش همه رو از خواب بیدار کرد.

امیدوارم خدا به حق قران گرفتن این کوچولو، حاجت های همه رو بخصوص کسانی رو که همراه با امیرحسین احیا نگه داشتن رو بده.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان آبتین
11 مرداد 92 2:42
خصوصی دارین


ممنون عزیزم. تقریبا همیشه من(مامان امیرحسین)می نویسم.
خیلی حرفات بهم آرامش داد. البته من همیشه از خوندن متن هاتون احساس خوبی پیدا میکنم.
بازم تشکر
الهام(مامان اميرحسين)
11 مرداد 92 17:02
سلام عزيزم خوبي؟
عجب جسارت و شجاعتي!!
با اميرحسين رفتي مراسم؟
من كه ترجيح دادم تو خونه احيا بگيرم!!
فقط دنبال پسري دوبدم!!


نه منم هیچ جایی نرفتم، هر سه شبش از تی وی نگاه کردیم و احیا نگه داشتیم
فتحیه
13 مرداد 92 8:55
عزیزم. قبول باشه عسل خاله. کاش یه عکس از قرآن سر گرفتنش میذاشتی


ممنون خاله، مال شما هم قبول