هندونه شیرین ما
هفته پیش بعد از اینکه کمی از بیماری سرماخوردگی امیرحسین بهتر شد، باباش یه روز که از دانشگاه داشت می آمد خونه، یه لباس قشنگ از جمهوری برای گل پسرمون خریده بود.
وقتی لباس رو تنش کردم، توی گرمای تابستون ما یک هندونه شیرین شیرین خندون داشتیم که کم مونده بود، بخوریمش.
اینم از سلیقه باباجون امیرحسین آقا.( امیرحسین : ممنون بابایی)
پیوست 1: این که دست امیرحسین هست، برچسب جغدی هست که روی کمدش چسبونده بودیم، تموم این برچسب ها رو کنده و باهاشون بازی می کنه، علاوه بر اینها برچسب های روی شوفاژ اتاقش رو هم کنده، نمی دونم چه جوری اینها رو می کنه.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی